جستجو
Close this search box.

پیوستگی انسان و طبیعت در هند

در تفکرات بودایی نه تنها انسان را غالب بر طبیعت نمی ‌دانند، حتی انسان را در طبیعت یا همراه با آن نمی‌ شمارند، بلکه این دو را در تلفیق با هم تلقی می‌ کنند.
هیچ داده ای یافت نشد

مشخصات مطلب

مقدمه
در طول تاریخ و ادوار مختلف همواره شاهد تاثیر متقابل انسان و طبیعت بر هم هستیم. از آنجا كه انسان همیشه موجودی اجتماعی و به كار گیرنده ابزار بوده است، با كار خود بر طبیعت تأثیر گذاشته و به طور مرتب و مستمر آنرا از نو ساخته است و با یادگیری و كشف های تازه، اختراعات، ایجاد بناها و برنامه ریزیها موفق شده است طبیعت را در خدمت و اراده خود درآورد.
جامعه شرق با باورها و ادیان طبیعت‌ گرا، عرفانی، شهودی و آیینهای احساسی و نمادین در مقابل نگاه عقل‌ گرا به طبیعت، انسان و جامعه قرار دارد. پیوستگی انسان و طبیعت در هند در تمامی جنبه ‌های زندگی مردم نمایان است. وجود طبیعت به عنوان عنصری مقدس در زندگی مردم هند نشان دهنده نوعی مفهوم متفاوت از طبیعت برای آنها است. نحوه تعامل هندیان با این پدیده دلالت بر پیوند عمیق مردم این سرزمین با طبیعت دارد؛ به گونه‌ ای که عوامل طبیعی را گونه ‌ای جدا از خود نمی ‌دانند و برای آن ارزش و معنویتی بالاتر از باور دیگر مردم جهان قائل هستند. در این مقاله سعی بر آن است تا با بررسی نمونه‌ های مشاهده شده در شهرهای مختلف هند و همچنین بررسی مصادیق فرهنگی، آیینی و اجتماعی به ریشه یابی این پیوند خارق ‌العاده در سنت و مذهب این مرز و بوم بپردازیم.

پیوستگی انسان و طبیعت در هند
پیوستگی انسان و طبیعت، منبع: نگارنده

اندیشه آیین بودا در رابطه با طبیعت
در برخورد با این دیدگاه که هستى خودِ شخص از هستى دیگر موجودات مهمتر است، فیلسوفان بودایى تدبیر اساسى اندیشیدند تا نشان دهند که در واقع انسانها خود یا هویت فردى ندارند، یعنى سعى کردند نشان دهند که در یک شخص چیزى نیست که در سراسر عمر ثابت بماند، و نیز در نهایت هیچ چیزى نیست که شخص بر آن کنترل واقعى داشته باشد.
بوداییان انسان را مجموعه اى از اجزاى در هم تنیده دانستند که پیوسته در حال تغییر هستند. یک نظریه این است که هر شخصى جوهر بنیادینى دارد که تحت هر شرایطى ثابت مى ماند. این جوهر با مرگ بدن مادى از بین نمى رود و از طریق فرآیند تناسخ در پى کسب بدنى نو است. براساس این دیدگاه، جزء بنیادین و ثابت یک شخص، ابدى است. نظریه دوم این است که شخص در بدو تولد هویتى به خود مى گیرد که آنرا در طول حیات با خود دارد، ولى هنگام مرگ آن هویت به کلى از بین مى رود. دیدگاه بودایى که راه میانه اى بین افراط و تفریط دانسته شده، این است که منش یک شخص دائماً در حال تغییر است و عواملى که تغییرات خاص را در جان شخص تعیین مى کنند حتى پس از مرگ بدن، که جایگاه جان است، همچنان موثر هستند. بنابراین بوداییان ادعا مى کردند که آنچه از یک موجود به بدن دیگر مى رود جوهرى ثابت نیست، بلکه مجموعه از تمایلاتى است که به شیوه هاى معین عمل مى کنند.

اندیشه آیین هندو در رابطه با طبیعت
بررسی متون دین هندو در خصوص طبیعت و قداست آن و محیط زیست، در بردارنده دستاوردهاي ذیل است:

  1. هر کدام از خدایان نماینده یکی از عناصر طبیعت هستند و یا مربوط به طبیعت هستند؛ همچون خداي طوفان، خورشید و … که پیوند عمیق زندگی هندوها با طبیعت را نشان می ‌دهد.
  2. دوم اینکه عقیده هندو که سایر موجودات از خداي یکتا به وجود آمده و به ذات وي بر می‌گردند براي مقدس دانستن جهان طبیعی نزد هندوان اساسی و کافی تلقی می‌ شود.
  3. اندیشه وحدت وجودي دینی هند، قداستی دو چندان به طبیعت می بخشد؛ به گونه اي که بهره کشی و استثمار طبیعت، توهین به مقدسات محسوب می شود.
  4. اصل نفی خشونت (آهیسما)، راهکاري اساسی براي حفاظت از طبیعت و نیز ایجاد صلح جهانی به شمار می رود.
  5. اندیشه تناسخ می ‌تواند در جهت حفاظت گونه ‌هاي جانوري در هند مورد توجه قرار گیرد.

نتیجه‌ گیری
با توجه به مطالب بیان شده و جمع بندی نسبت به دو آیین غالب کشور هند (بودا و هندو) و همچنین مشاهدات میدانی، این نتیجه گرفته می‌شود که عموم مردم هندوستان بر این عقیده هستند که می ‌توان از طریق شناخت این امور به سعادت دست یافت:

  • هیچکس از دیگرى مهمتر نیست، زیرا همه موجودات در نهایت سرشتى واحد دارند.
  • ریشه همه تعارضات میان موجودات زنده، اندیشه مالکیت است.

با توجه به این نوع تفکر که میان هندیها رایج است، باید طبیعی دانست که آنها “انسان” و “طبیعت” را از یکدیگر جدا نکنند. این بدین معنی است که در تفکرات آنها نه تنها انسان را غالب بر طبیعت نمی ‌دانند، حتی انسان را در طبیعت یا همراه با آن نمی‌ شمارند، بلکه این دو را در تلفیق با هم تلقی می‌ کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *